سلامت روان چیست؟
سلامت روانی، مانند سلامت به معنای نبودن مشکلات یا بیماری نیست بلکه دربرگیرنده حالات عاطفی، شرایط جسمی، صرفا زندگی، احساسات و افکار فرد میباشد.
سلامت روانی هم حالات عاطفی و هم شرایط ذهنی، یعنی هم احساسات و هم افکار شما را در بر میگیرد. بنابراین سلامت روانی، توانایی شما را در درک واقعیتها، همان گونه كه هست و پاسخ دادن به چالشهای آن و در پیش گرفتن تدابیر و شیوههای خردمندانه برای زندگی كردن، توصیف میكند.
در حقیقت سلامت روان، علمی است برای بهتر زیستن و رفاه اجتماعی كه تمام زوایای زندگی از اولین لحظات حیات جنینی تا مرگ اعم از زندگی داخل رحمی، نوزادی، كودكی تا نوجوانی، بزرگسالی و پیری را در بر میگیرد و به افراد كمک میكند تا با ایجاد روشهایی صحیح از لحاظ روانی و عاطفی بتوانند با محیط خود سازگاری نموده و راه حلهای مطلوبتری را برای حل مشکلاتشان انتخاب نمایند.
نتیجه آنکه مفهوم بهداشت روانی عبارت خواهد بود از تأمین رشد و سلامت روانی فردی و اجتماعی، پیشگیری از ابتلاء به اختلال روانی، درمان مناسب و بازتوانی آن. واكنش فرد برخوردار از سلامت روان در مقابل مشکلات و فشارهای زندگی، شناسائی عوامل ایجاد مشکل و اتخاذ راه حلهای منطقی و اصولی برای رفع آنها است.
با وجود آنکه اهمیت بیماریهای روانی كمتر از بیماریهای جسمی نیست، اما به اندازه كافی به آنها توجه نمی شود. بسیاری از مردم به دلیل بیماری روانی خود یا اطرافیانشان از زندگی لذت نمی برند در حالی كه با شناسایی و درمان بموقع بیماریهای روانی میتوان به این افراد كمک كرد و در صورتی كه مانند سایر بیماریها، بیماریهای روانی، قابل پیشگیری بوده و اگر به موقع تشخیص داده و تحت درمان قرار گیرند به همان نسبت از مزمن شدن و عوارض آنها كاسته خواهد شد.
سلامت روان عبارت است از مجموعه عواملی كه در پیشگیری از ایجاد و یا پیشرفت روند وخامت اختلالات روانی در انسان، نقش مؤثر دارند. بیماریهای روان چند علتی هستند و در پیشگیری آنها باید این مسأله در نظر گرفته شود.
برای تشخیص سلامت روان نیز مانند تشخیص سلامت جسم، معیارهایی وجود دارند. ملاکهای سلامت روان عبارتند از:
حس تسلط بر ذهن و جسم كه فرد را قادر میسازد برای ارتقای سلامت خود شیوه مناسب برگزیده و تصمیمهای مقتضی اتخاذ كند.
هدف اصلی سلامت روان، پیشگیری از بروز اختلالات روانی است كه به وسیله ایجاد محیط فردی و اجتماعی مناسب حاصل میگردد. نکته حائز اهمیت اینکه، عدم درک از نحوه شروع و طولانی مدت بودن بیماریهای روانی و عدم اطلاع از بیماری و درمان به موقع آن و همچنین عدم برنامه صحیح و اطلاع كافی از روشهای درمانی و افزایش بیماران روانی، منجر به تبدیل آن به بیماری غیرقابل علاج شده و عواقب جبران ناپذیری را به دنبال خواهد داشت.
آموزش همگانی و مشاوره سلامت روان برای گروههای هدف، از جمله مهم ترین روشهای پیشگیری اولیه در سلامت روان هستند. پیشگیری اولیه به كاربرد روشها و ابزاری كه در جلوگیری از ظهور بیماری مؤثر هستند اشاره میكند و رفتارهای مثبت را تقویت میكند. هدف مداخله در پیشگیری اولیه، جلوگیری از شروع بیماری یا اختلال است، به نحوی كه احتمال آن را در مقطع زمانی خاص كاهش دهد.
بیشتر واکنشهای ذهنی، عاطفی و اجتماعی ما به زندگی، محصول مستقیم تجارب و انتظارات فرهنگی و اجتماعی ما هستند. سلامت روانی ـ اجتماعی ما نیز تا حدی مبتنی بر نحوۀ درک ما از تجارب زندگیمان است.
برخی از تجارب زندگی تحت کنترل ما هستند، اما عواملی هم هستند که تحت کنترل ما نیستند. تأثیرات خارجی، عواملی در زندگی هستند که تحت کنترل ما نیستند، مثلاً اینکه چه کسی ما را بزرگ کرده است و در جوانی در کجا زندگی کردهایم.
یکی دیگر از عوامل مهم و مؤثر، دسترسی به برنامهها و خدمات سلامتمحوری است که برای ارتقای سلامت روانی ـ اجتماعی طراحی شدهاند. اغلب، پیوستن به یک گروه حمایتی یا ملاقات یک درمانگر آموزشدیده، نخستین گام اقدامات پیشگیرانه است. عضویت در گروههای مذهبی، ورزشی یا سایر موقعیتهای پیونددهنده اجتماعی نیز میتواند در احساس مرتبط بودن و مورد حمایت بودن به فرد کمک کند. افرادی که در محیطهای اجتماعی ـ اقتصادی نامناسب هستند و نمیتوانند کمک حرفهای داشته باشند و کسانی که از یك جامعه و شبکه اجتماعی حامی برخوردار نیستند، اغلب درگرفتن کمک برای ارتقای سلامت اجتماعی ـ روانی خود با مشکل مواجه میشوند.
عوامل درونی زیادی هستند که شکلدهندۀ رشد روانی ـ اجتماعی ما هستند. این عوامل شامل صفات ارثی، عملکرد هورمونی و سلامت فیزیکی (شامل کارکرد اعصاب)، سطح تناسب فیزیکی و عناصر معین سلامت ذهنی و عاطفی هستند.
عزت نفس ما نتیجه روابطی است که با والدین و خانوادۀ خود در سالهای شکلگیری شخصیت یا با دوستان خود در حین رشد داشتهایم. همچنین رابطهی معناداری که ما با افراد مهم در حین ایجاد رابطة صمیمانه برقرار میکنیم و رابطه ما با معلمین، همکاران و دیگرانی که در اطراف ما زندگی میکنند نیز بر عزت نفس ما اثر میگذارند. چگونه میتوانید عزت نفس خود را بالا ببرید؟ کادر «مهارتهایی برای تغییر رفتار» را ببینید. این بخش پیشنهادهای کوچکی به شما ارایه میدهد که میتوانید هر روز آنها را انجام دهید تا بر احساسی که درمورد خود دارید اثر بگذارید.
درماندگی اکتسابی در برابر خوشبینی اکتسابی: مارتین سلیگمان، روانشناس، گفته است افرادی که به شکل مداوم ناکامی را تجربه میکنند ممکن است الگوی واکنشی از خود نشان بدهند که به «درماندگی اکتسابی» معروف است. این افراد چهبسا هر عملی برای کمک به خود را رها کنند یا اینکه در آن شکست بخورند. سلیگمان این واکنش را تا حدی به گرایش جامعه به «قربانی دیدن خود» یا سرزنش دیگران و محیط به خاطر مشکلات فردی نسبت میدهد.
قربانی دیدن خود به ما موقتاً حس بهتری میدهد اما باعث میشود که به دلایل زیربناییِ مشکل مان نپردازیم. نهایتاً این کار میتواند با ایجاد این حس که نمیتوانیم هیچ کاری را برای بهبود وضعیت خود انجام دهیم، حس خودکارآمدی ما را کاهش دهد.
امروزه افراد زیادی هستند که برنامههای کمک به خود را انجام میدهند و از عناصر اصل «خوشبینی اکتسابی» سلیگمان استفاده میکنند. مبنای این برنامهها این تفکر است که همانطور که یاد میگیریم که درمانده هستیم، میتوانیم به خود، خوشبینی را نیز بیاموزیم. با تغییر نجوای درون، بررسی واکنشهای خود و جلوگیری از تفکرات منفی، میتوانیم آن دسته از «تفکرات منفی» را که عادت ما شدهاند، از یاد ببریم. برخی از اساتید «تأیید مثبت» را به شاگردان خود آموزش میدهند. آنها شیوههای نوشتن و بیان چیزهای مثبت در مورد خود را به دیگران آموزش میدهند. اغلب ما بدترین منتقدین خود هستیم و یادگرفتن مهربان بودن با خود برایمان دشوار است.
جدیدترین تئوریهای مکاتب روانشناسی این دیدگاه را ترویج میکنند که ما قدرت درک رفتار خود و تغییر آن را داریم. بنابراین، میتوانیم شخصیت خود را قالبریزی کنیم. البته اگر محیط اجتماعی نامساعد باشد این کار دشوارتر است، ولی همیشه فرصتهایی برای تغییرات مثبت وجود دارد. درباره اهمیت شخصیت سالم چیزهای زیادی نوشته شده است اما در مورد اینکه این مفهوم واقعاً چه معنایی دارد، اجماع چندانی وجود ندارد.
به طورکلی، افرادی که دارای صفات شخصیتی زیر هستند، اغلب دارای سلامت روانی ـ اجتماعی هستند: